آخرین وضعیت کامران فانی (۲۷ مهر ۱۴۰۴) زمان پخش سریال «برتا» مشخص شد فصل دوم سریال «مشاور» به آنتن شبکه دو رسید + زمان پخش و خلاصه داستان تیزر «کچ‌پیله» بدون مجوز سازمان سینمایی منتشر شد اکران مردمی فیلم «مجنون» در سینماهای مشهد با حضور عوامل + پوستر محسن چاوشی خواننده «بامداد خمار» شد + ویدئو شکایت فیلمنامه‌نویس «شغال» از سازندگان سریال اختلاف در «هزار و یک» بالا گرفت | هومن حاجی عبداللهی جایگزین محسن کیایی شد زمان پخش مجموعه کودکانه «لینالونا» مشخص شد آغاز رسمی چهل‌ودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران با حضور بهروز شعیبی نگاهی به فیلم سینمایی «غیبت موجه» | معمایی که از یک زنگ مدرسه آغاز می‌شود مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (دوشنبه، ۲۸ مهر ۱۴۰۴) تعطیلی موزه لوور پاریس به دلیل سرقت نوازنده نوای ناب | یادی از حبیب‌الله بدیعی، نوازنده و موسیقی‌دان شهیر کشورمان پزشکیان: سینماگران جوان، چشم‌انداز فرهنگی را ترسیم می‌کنند زمان اکران فیلم‌های «بچه مردم» و «غریزه» مشخص شد
سرخط خبرها

یاکریم یا موسی کوتقی

  • کد خبر: ۱۵۲۵۹۰
  • ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۷
یاکریم یا موسی کوتقی
اتوبوس پشت ترافیک ظهرگاهی گیر کرده بود و آرام آرام و متر به متر پیش می‌رفت. هواگرم شده بود و دِرمقابل راننده باز بود. یک پرنده خاکستری رنگ هراسان از در وارد شد جوری که انگار تحت تعقیب پرنده‌ای شکاری باشد.

اتوبوس پشت ترافیک ظهرگاهی گیر کرده بود و آرام آرام و متر به متر پیش می‌رفت. هواگرم شده بود و دِرمقابل راننده باز بود. یک پرنده خاکستری رنگ هراسان از در وارد شد جوری که انگار تحت تعقیب پرنده‌ای شکاری باشد. خورد به یکی از پنجره‌های مقابل که بسته بود و افتاد کف اتوبوس. مردی از روی صندلی اش نیم خیز شد و گفت: یاکریم بیچاره؛ و بعد بلند شد و پرنده هراسان و زخمی را از روی زمین برداشت. پیرمردی که عقب‌تر بود گفت: موسی کوتقیه!  مرد که پرنده را توی دست گرفته بود گفت: چی؟  پیرمرد گفت: اینا یاکریم نیستند، یا موسی کوتقیه یا قمریه! قمری دور گردنش طوق داره.

مرد گفت: هرچی که هست بیچاره هم زخمی شده هم ترسیده. یک کودک لاغراندام که کوله مدرسه اش روی شانه اش بود از ته اتوبوس گفت: بس که اینا احمق اند و خنگ. زنی که گویا مادر پسرک بود دستش را کشید و گفت: بی ادب! این چه طرز حرف زدنه!  پسرک گفت: راست می‌گم دیگه! وسط خیابون می‌شینن، حواسشون نیست که ماشین میاد ممکنه زیر بگیرشون! انگار نه انگار! بچه هاشونم تالاپ و تالاپ از رو درختا میفتن پایین. مادر پسرک گفت: بسه چلچلی نکن.

راننده اتوبوس بدون اینکه به عقب نگاه کند یک بطری کوچک آب گرفت سمت مسافران و گفت: یکم به این بیچاره آب بدین حالش جا بیاد. مسافری بطری را گرفت و انگشتان یک دستش را مثل کاسه کرد و گرفت جلو نوک پرنده، مقداری آب ریخت کف دستش. پرنده بیچاره چشمانش را باز کرد و چندباری به آب نوک زد. جوانی از جایش بلند شد و گفت: بغل سرش خونی شده حیوونی!  بعداز توی کیفش یک مقدار دستمال کاغذی و چسب زخم درآورد. دستمال کاغذی‌ها را خیس کرد و روی رد خون چندباری کشید. بعد گفت: سرش رو محکم بگیرید؛ و چسب زخم را آرام چسباند روی محل زخم.

مردی که پرنده توی دستش بود گفت: نیگا یاکریم بیچاره چه قلبش تند می‌زنه. پیرمرد دوباره از جایش نیم خیز شد گفت: موسی کوتقی آقاجان! میدونی اینا سه تا برادر کوچیک بودند به اسم کریم و تقی و موسی؛ یک بار بدون اجازه مادرشان میرن بیرون بعد تقی شون گم میشه! کریمشون دعا می‌کنه یک پرنده بِشه از تو آسمون دنبال داداشش بگرده! موساهم میره که به مادرشون خبر بده. بعد از اون زمان همیشه از داداش دیگه اش می‌پرسه موسی کو تقی؟ اینه که هرجا اینا مشینن میگن موسی کوتقی پشت سرهم.

اتوبوس توی ایستگاه توقف کرد و در اتوبوس برای مسافران باز شد. پرنده توی دست مرد شروع کرد به جنب و جوش. مرد آرام دست هایش را باز کرد و پرنده پر زد و از در بیرون رفت. بعد صدایی چندبار به گوش رسید که می‌گفت: موسی کوتقی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->